رمان «اوليس كامران» نوشته علي كرمي توسط نشر نون منتشر شده است. اين رمان، روايت مرد عكاسي به نام اوليس كامران است كه وقايع روزمره زندگي اش را با استفاده از تك گويي و در دو بخش با استفاده از شيوه سيال ذهن مخاطب قرار مي دهد.
نويسنده براي پيشبرد روايت هاي تو در تو و خرد و كلان به زواياي مختلف زندگي راوي پرداخته است. راوي، حوادث ايام تولدش از نگاه يك جوان ايراني و درگيري هاي ذهني اش را كه عامل خرده روايت هاي رمان هستند، شرح مي دهد. زلزله، بازي فوتبال ايران و آرژانتين، هيجان پسر نوجواني از به دنيا آمدن نوزاد، شنيده شدن نغمه سه تار از بلندگوي بيمارستان و... از جمله اين رخدادهاست.
نقش انواع خودروها، آواها، اشيا، غذاها، بوها، لباس ها، جانوران، رنگ ها و عناصري از اين قبيل در اين رمان بسيار پررنگ است. از پرايد و پژو 206 و پيكان تا ژيان زردي كه تا دم مرگ با پدر راوي همراه بوده است. سگ ها نيز محور كليدي بخش دوم اين داستان محسوب مي شوند و نقش آنها در توصيف مفصل جزئيات سفر به مشهد در ذهن خواننده اين رمان باقي خواهد ماند.
رمان از تهران آغاز مي شود و البته پراكنده گويي روايات، خواننده را همچون همسفري با راوي از تهران تا مشهد و اصفهان و حتي افغانستان هم مي برد. زبان داستان ادبي است و عباراتي چون «چاي با طعم آتش و خورشيد»؛ «ته نشيني درد سرخ غروب در افق جاده»؛ «تهران پوشيده شده با پيراهن سياه منجوق دوز» و اشعاري كه در صفحات مختلف كتاب به چشم مي خورد، قطعا مخاطبان خاص خودش را خواهد داشت.
در بخشي از داستان مي خوانيم: «...تهران مادربزرگي بود كه ما را در آغوش مي كشيد. نوازنده نرمه ناي مي نواخت و ما مثل لخته اي خون در رگ قلب ترافيك تهراني كه از شادي ديدار دوباره مان سكته مي كرد گير افتاده بوديم. ترافيك و پياله اي چاي، ترافيك و چهار سگ ولگرد كنار كاميون هاي پارك شده در خاكي، ترافيك و دختري سفيدروي، ترافيك و ميني بوس آبي بنز، ترافيك و چراغ گردان سرخ پليس، ترافيك و ون مسافركش سبز خاك آلود و اتوبان و صد و بيست كيلومتر بر ساعت...»
منبع: روزنامه ایران