من رای میدهم تا بدانند حتی اگر ساکت هم بشوم، اول درد سر میشوم، بعد ساکت
سال هشتاد و هشت را خوب یادم هست، خون ها و اشک ها و باتوم ها را خوب یادم هست، حتی یادم هست که وبلاگ طنز فیلتر شده ام که ملزم به پاک کردن نود درصد نوشته هایش شدم را با این پست تمام کردم: «غم اين خفتهﻯ چند …. طنز در چشم ترم مي شكند»
این روزها به قدر مثنوی هفتاد من کاغذ، اخبار، وبلاگها، نظرات موافق و مخالف را خواندم و هرکس نظر من را پرسید، فقط گفتم : «ما هیچ، ما نگاه»
اما حالا تنها میخواهم سه حالت مختلف انتخابات را به تصویر بکشم:
حالت اول (شوربختانه): من و تو رای نمیدهیم، حوزه های رای گیری خالی، مسئولین دستپاچه و عصبانی، اما صدا و سیما روز انتخابات با پخش آهنگهای حماسی و انقلابی به میان جمعیتی که از ذوق دوربین یکدیگر را هول میدهند میرود و دم از حضور پرشور و انقلابی مردم خواهد زد. و فردای انتخابات خرگوش نظر کرده ی خودشان از کلاه بیرون می آید.
بازنده : من و تو برنده: جکومت با حضور حداکثری صدا و سیما
حالت دوم (خوشبینانه، احتمالا غیر واقعی): ما فیسبوک و توئیتر و وبلاگهایمان را پر میکنیم از تبلیغات انتخاباتی، من و تو رای میدهیم، حوزه های انتخاباتی شلوغ، صدا و سیما به هدف خود رسید، حضور حداکثری مردم از تمام سلایق، حضور دختران بی حجاب در تلویزیون و شور و شوق انتخاباتی و در خوشبینانه ترین و کمترین احتمال فرد مورد نظر ما انتخاب میشود و ما پیروز شدیم.
بازنده : حکومت!! برنده: من و تو!!!! با حضور حداکثری خوش بینان مقیم کشور
حالت سوم (بدبینانه، شاید واقعی): همان احتمالات حالت قبل رخ میدهد و خوشحال و خندان رای میدهیم، اما فردای انتخابات، تکرار خرداد هشتاد و هشت. رنگ های پریده ی من و تو، اشک، داد و فریاد، مخالفت، رای من کو؟!
و مسئولین تمام سعی خود را برای از بین بردن هرگونه ردی از تقلب در انتخابات میکنند. استرس، دروغ، فریبکاری، خراب شدن هرچه بیشتر جلوه شان، زور، مزدور، تقلب، و فردای آن روز خرگوش نظر کرده ی خودشان از کلاه بیرون می آید.
ما اگر معتقد به مهارت آنان در تقلب هستیم، تقلب در پرشور نشان دادن انتخابات به مراتب بسیار راحت تر است از نابود کردن آرای مردم و به آرامش رساندن دوباره ی جو کشور.
من رای میدهم، نه به حکومت، نه به دولت، من رای میدهم با علم به اینکه میدانم شاید سرنوشت رای من چیزی جز خرداد سال 88 نباشد.
من رای میدهم تا پاک کردن من برای آنها یک مساله و اتفاق باشد نه اثبات قطعی و حتمی و بدون دردسر آنان به من.
من رای میدهم تا بدانند حتی اگر ساکت هم بشوم، اول درد سر میشوم، بعد ساکت.
چه کسی بود صدا زد ایران؟!
.
میتراود غمباد
می خراشد اعصاب
نيست يك دم شكند پول به جیب كس و ليك
غم اين خفتهﻯ چند
طنز در چشم ترم مي شكند …
.
این خانه از پایبست ویران است …
.
شاه هم کفن بِشُد، این وطن وطن نشد …. تا وطن کفن نشود، این تنم صنم نشود !
.
رسوای جماعت شد !
.
مترسک ترسناک
.
نهال روزهای عاشقی، جوانه نزد به ثمر نشست …
.
سحاب این آسمان دوباره سیاه شد …
این بار اما ، نهال بود نه هاله …
.
بخشش اسیدپاش تقدیر ، آبپاش دستگیر
.
منفی صفر
.
انقلاب، بهبود شرایط نیست
آنچه که رشد میکند، توقع جامعه در قبال هزینه هایی ست که برای انقلاب داده است.
.
عادت به خرداد پر حادثه، خرداد پر فاجعه آفرید
.
مرگ پدر، سیلی به دختر، دفن شبانه … آشناست این ماجرا … جای یزید خالی
.